معنی فارسی dunst

B2

دست، هوایی غبارآلود و تیره است که بینایی را محدود می‌کند.

A misty or smoky condition in the air that affects visibility.

example
معنی(example):

دست در هوا تنفس را سخت کرده بود.

مثال:

The dunst in the air made it hard to breathe.

معنی(example):

یک دست ضخیم دره را در صبح پوشانده بود.

مثال:

A thick dunst covered the valley in the morning.

معنی فارسی کلمه dunst

: معنی dunst به فارسی

دست، هوایی غبارآلود و تیره است که بینایی را محدود می‌کند.