معنی فارسی dustily
B1به صورت گرد و غبار، به شکلی که در آن گرد و غبار وجود دارد.
In a manner that suggests the presence or accumulation of dust.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز گردگینی صحبت کرد، زیرا اتاق پر از گرد و غبار بود.
مثال:
She spoke dustily, as the room was filled with dust.
معنی(example):
کتاب قدیمی به طرز گردگینی در قفسه فراموش شده بود.
مثال:
The old book was dustily forgotten on the shelf.
معنی فارسی کلمه dustily
:
به صورت گرد و غبار، به شکلی که در آن گرد و غبار وجود دارد.