معنی فارسی duty/duty
B1وظیفه، مسئولیتی که فرد در برابر خود یا دیگران دارد و باید آن را انجام دهد.
A moral or legal obligation; a responsibility.
- NOUN
example
معنی(example):
وظیفه ماست که به نیازمندان کمک کنیم.
مثال:
It is our duty to help those in need.
معنی(example):
وظیفه او به عنوان معلم، آموزش به دانشآموزانش است.
مثال:
Her duty as a teacher is to educate her students.
معنی فارسی کلمه duty/duty
:وظیفه، مسئولیتی که فرد در برابر خود یا دیگران دارد و باید آن را انجام دهد.