معنی فارسی dynamited
B1به معنای تخریب یا انهدام با استفاده از دینامیت، معمولاً برای باز کردن مسیرها یا انجام ساخت و سازها.
To destroy or blow up something using dynamite, typically for construction or demolition
- verb
verb
معنی(verb):
To blow up with dynamite or other high explosive.
example
معنی(example):
ساختمان قدیمی با دینامیت تخریب شد تا فضایی برای یک پارکینگ جدید فراهم شود.
مثال:
The old building was dynamited to make way for a new parking garage.
معنی(example):
آنها کوه را با دینامیت تخریب کردند تا تونلی برای قطار بسازند.
مثال:
They dynamited the mountain to create a tunnel for the train.
معنی فارسی کلمه dynamited
:
به معنای تخریب یا انهدام با استفاده از دینامیت، معمولاً برای باز کردن مسیرها یا انجام ساخت و سازها.