معنی فارسی dys
B1گروهی از اختلالات که معمولاً بر توانایی یادگیری و پردازش اطلاعات تأثیر میگذارد.
A prefix referring to disorders or difficulties, especially in learning.
- OTHER
example
معنی(example):
«دیس» به گروهی از اختلالات اشاره دارد که بر نحوه یادگیری یا پردازش اطلاعات تأثیر میگذارند.
مثال:
Dys refers to a group of disorders that affect how you learn or process information.
معنی(example):
کودکان با «دیس» ممکن است به حمایت ویژهای در مدرسه نیاز داشته باشند.
مثال:
Children with dys may require special support in school.
معنی فارسی کلمه dys
:
گروهی از اختلالات که معمولاً بر توانایی یادگیری و پردازش اطلاعات تأثیر میگذارد.