معنی فارسی dysesthetic
B1حس ناخوشایند یا غیرمتعادل که ممکن است به نادرستی درک شود.
Pertaining to abnormal sensations or discomfort.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
افرادی که حسهای دیساستتیک دارند ممکن است ناراحتیهای غیرعادی را تجربه کنند.
مثال:
People with dysesthetic sensations may experience unusual discomfort.
معنی(example):
مشکلات دیساستتیک میتواند بر فعالیتهای روزمره و رفاه تأثیر بگذارد.
مثال:
Dysesthetic issues can affect daily activities and wellbeing.
معنی فارسی کلمه dysesthetic
:
حس ناخوشایند یا غیرمتعادل که ممکن است به نادرستی درک شود.