معنی فارسی ear-witness

B1

شخصی که به صورت غیرمستقیم چیزی را شنیده و می‌تواند درباره آن شهادت دهد.

A person who hears something relevant and can testify about it.

example
معنی(example):

به عنوان یک گوش‌گواه، او می‌توانست آنچه را که شنیده بود توصیف کند.

مثال:

As an ear-witness, he could describe what he heard.

معنی(example):

به عنوان یک گوش‌گواه، او شهادت ارزشمندی ارائه داد.

مثال:

Being an ear-witness, she provided valuable testimony.

معنی فارسی کلمه ear-witness

: معنی ear-witness به فارسی

شخصی که به صورت غیرمستقیم چیزی را شنیده و می‌تواند درباره آن شهادت دهد.