معنی فارسی earthed
B2زمین شده، حالتی است که در آن یک وسیله یا مدار الکتریکی به زمین متصل می‌شود تا ایمنی فراهم شود.
Connected to the ground to prevent electrical shock and ensure safety.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To connect electrically to the earth.
مثال:
That noise is because the amplifier is not properly earthed.
معنی(verb):
To bury.
معنی(verb):
To burrow.
adjective
معنی(adjective):
Grounded, connected electrically to the ground.
example
معنی(example):
برق کار مدار را برای ایمنی زمین کرد.
مثال:
The electrician earthed the circuit for safety.
معنی(example):
اتصالات زمین شده برای جلوگیری از شوک های الکتریکی ضروری هستند.
مثال:
Earthed connections are essential for preventing electrical shocks.
معنی فارسی کلمه earthed
:
زمین شده، حالتی است که در آن یک وسیله یا مدار الکتریکی به زمین متصل می‌شود تا ایمنی فراهم شود.
