معنی فارسی earthless

B1

بدون زمین، به وضعیتی اشاره دارد که در آن ارتباط با زمین یا واقعیت مواد طبیعی وجود ندارد.

Describing something that is devoid of earth or the ground; abstract or detached from the physical.

example
معنی(example):

چشم‌انداز هنرمند تقریباً بدون زمین بود و بر مفاهیم انتزاعی تمرکز داشت.

مثال:

The artist's vision was almost earthless, focusing on abstract concepts.

معنی(example):

افکار بدون زمین او معمولاً او را به سفرهای تخیلی می‌برد.

مثال:

His earthless thoughts often took him on imaginary journeys.

معنی فارسی کلمه earthless

: معنی earthless به فارسی

بدون زمین، به وضعیتی اشاره دارد که در آن ارتباط با زمین یا واقعیت مواد طبیعی وجود ندارد.