معنی فارسی easy game

B1

بازی‌ای که به سادگی قابل انجام است و نیاز به تلاش زیادی ندارد.

A game that is simple and requires little effort to win.

example
معنی(example):

این مسابقه یک بازی آسان برای تیم ما بود.

مثال:

The match was an easy game for our team.

معنی(example):

او فکر کرد که معما چالش‌برانگیز خواهد بود، اما در واقع یک بازی آسان بود.

مثال:

He thought the puzzle would be challenging, but it was really an easy game.

معنی فارسی کلمه easy game

: معنی easy game به فارسی

بازی‌ای که به سادگی قابل انجام است و نیاز به تلاش زیادی ندارد.