معنی فارسی ebriously

B1

به صورتی که نشانی از مستی یا مدهوشی باشد.

In a manner that suggests intoxication or being tipsy.

example
معنی(example):

او به صورت ابرایی صحبت کرد و کلماتش را به هم ریخت.

مثال:

He spoke ebriously, slurring his words.

معنی(example):

آنها به طور ابرایی به جوک خندیدند.

مثال:

They laughed ebriously at the joke.

معنی فارسی کلمه ebriously

: معنی ebriously به فارسی

به صورتی که نشانی از مستی یا مدهوشی باشد.