معنی فارسی ecclesiastical
C1 /əˈkliː.ziˌæ.stɪ.kəl/وابسته به کلیسا یا به سیستم‌های مربوط به آن، مخصوصاً از لحاظ حقوقی.
Relating to the Christian church or its clergy.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of or pertaining to the church.
مثال:
ecclesiastical architecture
example
معنی(example):
دادگاه کلیسایی به اختلافات مربوط به امور کلیسا رسیدگی کرد.
مثال:
The ecclesiastical court handled disputes over church matters.
معنی(example):
او تاریخ کلیسایی را برای پایان‌نامه‌اش تحقیق کرد.
مثال:
He researched ecclesiastical history for his thesis.
معنی فارسی کلمه ecclesiastical
:
وابسته به کلیسا یا به سیستم‌های مربوط به آن، مخصوصاً از لحاظ حقوقی.
