معنی فارسی echinulate

B2

واژه‌ای که به سطحی توصیف می‌کند که خاردار یا دندانه‌دار است.

An adjective describing a surface that is spiny or serrated.

example
معنی(example):

سطح اکی‌نولاته‌ی صدف با خاردهای ریز پوشیده شده بود.

مثال:

The echinulate surface of the shell was covered in tiny spines.

معنی(example):

متن‌های اکی‌نولاته می‌تواند در سازندهای زمین‌شناسی مختلف پیدا شود.

مثال:

Echinulate textures can be found in various geological formations.

معنی فارسی کلمه echinulate

: معنی echinulate به فارسی

واژه‌ای که به سطحی توصیف می‌کند که خاردار یا دندانه‌دار است.