معنی فارسی eclipsed
B2پنهان شدن یا نادیده گرفتن چیزی یا کسی به دلیل قوی‌تر ظاهر شدن یک چیز یا شخص دیگر.
To overshadow or make something less noticeable or important.
- verb
verb
معنی(verb):
Of astronomical bodies, to cause an eclipse.
مثال:
The Moon eclipsed the Sun.
معنی(verb):
To overshadow; to be better or more noticeable than.
معنی(verb):
(Irish grammar) To undergo eclipsis.
example
معنی(example):
دستاوردهای تیم با از دست دادن ناگهانی بازیکن ستاره‌شان تحت‌الشعاع قرار گرفت.
مثال:
The achievements of the team were eclipsed by the sudden loss of their star player.
معنی(example):
لبخند او تمام نگرانی‌های روز را تحت‌الشعاع قرار داد.
مثال:
Her smile eclipsed all the worries of the day.
معنی فارسی کلمه eclipsed
:
پنهان شدن یا نادیده گرفتن چیزی یا کسی به دلیل قوی‌تر ظاهر شدن یک چیز یا شخص دیگر.
