معنی فارسی edgeboned
B1ادجبندار به توصیف طراحیهایی اطلاق میشود که لبههایی برجسته دارند.
Edgeboned describes a structural design with prominent edges for aesthetic or functional purposes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طراحی ادجبندار صندلی آن را منحصر به فرد میکند.
مثال:
The edgeboned design of the chair makes it unique.
معنی(example):
او یک میز ادجبندار را برای مطابقت با دکور مدرنش انتخاب کرد.
مثال:
She chose an edgeboned table to match her modern decor.
معنی فارسی کلمه edgeboned
:
ادجبندار به توصیف طراحیهایی اطلاق میشود که لبههایی برجسته دارند.