معنی فارسی edibility
B1خصوصیت خوراکی بودن یک ماده.
The quality of being safe to eat.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل خوردن بودن قارچها توسط کارشناسان مورد پرسش قرار گرفت.
مثال:
The edibility of the mushrooms was questioned by experts.
معنی(example):
درک قابل خوردن بودن مواد غذایی برای ایمنی بسیار مهم است.
مثال:
Understanding food edibility is crucial for safety.
معنی فارسی کلمه edibility
:
خصوصیت خوراکی بودن یک ماده.