معنی فارسی effascinate

B1

مجذوب کردن یا شیفته کردن کسی نسبت به موضوعی.

To captivate or fascinate someone.

example
معنی(example):

این مستند هر کسی که به طبیعت علاقه‌مند باشد را مجذوب خواهد کرد.

مثال:

The documentary will effascinate anyone interested in nature.

معنی(example):

داستان‌های ماجراجویی او بچه‌ها را مجذوب می‌کند.

مثال:

His tales of adventure effascinate the children.

معنی فارسی کلمه effascinate

: معنی effascinate به فارسی

مجذوب کردن یا شیفته کردن کسی نسبت به موضوعی.