معنی فارسی electoral
B2اجزای مرتبط با انتخابات و فرآیندهای انتخاباتی که برای تعیین نمایندگان و مقامات عمومی ضروری است.
Related to the process of voting in elections and the laws that govern these processes.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Relating to or composed of electors.
معنی(adjective):
Of, or relating to elections.
example
معنی(example):
فرایند انتخاباتی برای دموکراسی حیاتی است.
مثال:
The electoral process is crucial for democracy.
معنی(example):
قوانین انتخاباتی نحوهی برگزاری انتخابات را تنظیم میکند.
مثال:
Electoral laws govern how elections are conducted.
معنی فارسی کلمه electoral
:
اجزای مرتبط با انتخابات و فرآیندهای انتخاباتی که برای تعیین نمایندگان و مقامات عمومی ضروری است.