معنی فارسی electrogild
B2پوشاندن سطح یک جسم با لایهای نازک از طلا با استفاده از الکتریسیته.
The process of depositing a thin layer of gold onto an object's surface using electrolysis.
- VERB
example
معنی(example):
ما میتوانیم جواهرات را با الکتروگلد کردن برای یک پایان جذابتر تزئین کنیم.
مثال:
We can electrogild the jewelry for a more attractive finish.
معنی(example):
الکتروگلد کردن به سطح ظاهری براق و شبیه طلا میدهد.
مثال:
Electrogilding gives the surface a shiny, gold-like appearance.
معنی فارسی کلمه electrogild
:
پوشاندن سطح یک جسم با لایهای نازک از طلا با استفاده از الکتریسیته.