معنی فارسی electromagnetically
B2به صورت الکترومغناطیسی، اشاره به رفتار یا تأثیرات در علم الکترومغناطیس.
In a manner related to electromagnetism, involving electric and magnetic forces.
- ADVERB
example
معنی(example):
اشیاء میتوانند به صورت الکترومغناطیسی دستکاری شوند.
مثال:
Objects can be manipulated electromagnetically.
معنی(example):
آنها آزمایشهای خود را به صورت الکترومغناطیسی انجام دادند.
مثال:
They conducted their experiments electromagnetically.
معنی فارسی کلمه electromagnetically
:
به صورت الکترومغناطیسی، اشاره به رفتار یا تأثیرات در علم الکترومغناطیس.