معنی فارسی electrotherapist
B1شخصی که در استفاده از درمانهای الکتریکی مهارت دارد.
A practitioner who uses electrotherapy as a treatment method.
- NOUN
example
معنی(example):
متخصص الکتروتراپی تنظیمات را بهگونهای تغییر داد که با نیازهای من سازگار باشد.
مثال:
The electrotherapist adjusted the settings to suit my needs.
معنی(example):
او به متخصص الکتروتراپی برای درد مزمنش مراجعه کرد.
مثال:
She visited the electrotherapist for her chronic pain.
معنی فارسی کلمه electrotherapist
:
شخصی که در استفاده از درمانهای الکتریکی مهارت دارد.