معنی فارسی elvishly

B1

به شیوه‌ای که به الوه‌ها تعلق دارد یا شبیه به آن‌ها است، به ویژه در زمینه زیبایی و جاذبه.

In a manner that resembles or is characteristic of elves, especially in grace and charm.

example
معنی(example):

او به صورت الوه‌وار رقصید و با زیبایی و جذابیت حرکت کرد.

مثال:

She danced elvishly, moving with grace and charm.

معنی(example):

سخنرانی او به طرز الوه‌وار افسونگر بود و همه را جلب کرده بود.

مثال:

His speech was elvishly enchanting, captivating everyone.

معنی فارسی کلمه elvishly

: معنی elvishly به فارسی

به شیوه‌ای که به الوه‌ها تعلق دارد یا شبیه به آن‌ها است، به ویژه در زمینه زیبایی و جاذبه.