معنی فارسی embanked

B1

مومیایی شده؛ به زمین یا ناحیه‌ای گفته می‌شود که دیواره‌ها یا موانعی برای حمایت از آن ساخته شده است.

Land that has been supported or enclosed by a bank or wall.

verb
معنی(verb):

To throw up a bank so as to confine or to defend; to protect by a bank of earth or stone

example
معنی(example):

این ناحیه مومیایی شده بود تا جریان رودخانه را کنترل کند.

مثال:

The area was embanked to control the river's flow.

معنی(example):

زمین مومیایی شده روستا را از سیلاب‌ها محافظت کرد.

مثال:

The embanked land protected the village from floods.

معنی فارسی کلمه embanked

: معنی embanked به فارسی

مومیایی شده؛ به زمین یا ناحیه‌ای گفته می‌شود که دیواره‌ها یا موانعی برای حمایت از آن ساخته شده است.