معنی فارسی embay

B1

در بر گرفتن، محاصره کردن، به ویژه در مورد یک ناحیه یا محیطی که کنترل یا محافظت می‌شود.

To enclose or surround an area, especially as it pertains to a body of water.

verb
معنی(verb):

To bathe; to steep.

example
معنی(example):

در طوفان، خلیج قایق کوچک را در بر می‌گیرد.

مثال:

The bay will embay the small boat during the storm.

معنی(example):

ساحل می‌تواند یک منطقه را در بر بگیرد و ساحل محافظتی ایجاد کند.

مثال:

The coastline can embay an area, creating a sheltered beach.

معنی فارسی کلمه embay

: معنی embay به فارسی

در بر گرفتن، محاصره کردن، به ویژه در مورد یک ناحیه یا محیطی که کنترل یا محافظت می‌شود.