معنی فارسی embden

A2

نوعی مرغابی بزرگ که به خاطر گوشتش پرورش داده می‌شود.

A breed of domestic duck raised primarily for its meat.

example
معنی(example):

مرغابی امبدن به خاطر اندازه بزرگش معروف است.

مثال:

The embden duck is known for its large size.

معنی(example):

ما یک گروه از مرغابی‌های امبدن را در دریاچه دیدیم.

مثال:

We saw a flock of embden ducks at the pond.

معنی فارسی کلمه embden

: معنی embden به فارسی

نوعی مرغابی بزرگ که به خاطر گوشتش پرورش داده می‌شود.