معنی فارسی ember
B1 /ˈɛm.bɚ/ذره زغالی، نقطه کوچک داغ و درخشان که بعد از خاموش شدن آتش به جا میماند.
A small piece of burning or glowing coal or wood in a dying fire.
- noun
noun
معنی(noun):
A glowing piece of coal or wood.
معنی(noun):
Smoldering ash.
example
معنی(example):
ذره زغال در تاریکی به روشنی درخشان بود.
مثال:
The ember glowed brightly in the dark.
معنی(example):
او یک چوب برداشت و به ذره زغال زد تا آتش را روشن نگه دارد.
مثال:
He took a stick and poked the ember to keep the fire alive.
معنی فارسی کلمه ember
:
ذره زغالی، نقطه کوچک داغ و درخشان که بعد از خاموش شدن آتش به جا میماند.