معنی فارسی embodiments
B2نمادها یا نمایانگرهایی از یک ایده یا مفهوم.
Representations or manifestations of an idea or concept.
- noun
noun
معنی(noun):
The process of embodying.
معنی(noun):
A physical entity typifying an abstract concept.
مثال:
You are the very embodiment of beauty.
example
معنی(example):
مجسمهها تجسمهایی از الهههای باستانی هستند.
مثال:
The statues are embodiments of ancient deities.
معنی(example):
این آثار باستانی تجسمهایی از میراث فرهنگی هستند.
مثال:
These artifacts are embodiments of cultural heritage.
معنی فارسی کلمه embodiments
:
نمادها یا نمایانگرهایی از یک ایده یا مفهوم.
