معنی فارسی embossments
B2حکاکیهای برجسته، اثرات یا نقوشی که بر روی سطوح به صورت برآمده ساخته میشوند.
Raised designs or patterns created on a surface, often seen in art or manufacturing.
- NOUN
example
معنی(example):
هنرمند حکاکیهای شگفتانگیزی بر روی سطح سفال ایجاد کرد.
مثال:
The artist created amazing embossments on the surface of the pottery.
معنی(example):
حکاکیها به طراحی بافت و عمق اضافه کردند.
مثال:
The embossments added texture and depth to the design.
معنی فارسی کلمه embossments
:
حکاکیهای برجسته، اثرات یا نقوشی که بر روی سطوح به صورت برآمده ساخته میشوند.