معنی فارسی embowelment
B1کندهکاری، به معنای درآوردن مغز یا قسمت داخلی چیزی است.
The act of hollowing out or removing the contents of an object.
- NOUN
example
معنی(example):
کندهکاری کدو تنبل بخشی از جشنهای هالووین بود.
مثال:
The embowelment of the pumpkin was part of the Halloween festivities.
معنی(example):
کندهکاری اغلب برای پخت برخی غذاها لازم است.
مثال:
Embowelment is often necessary for cooking certain dishes.
معنی فارسی کلمه embowelment
:
کندهکاری، به معنای درآوردن مغز یا قسمت داخلی چیزی است.