معنی فارسی embrighten
B1به معنای روشنتر کردن یا شادابتر کردن چیزی است.
To make something brighter or more cheerful.
- VERB
example
معنی(example):
رنگ جدید اتاق را سست و روشن خواهد کرد.
مثال:
The new paint will embrighten the room.
معنی(example):
او سعی کرد با یک داستان بامزه، حال و هوای آنها را بهتر کند.
مثال:
She tried to embrighten their mood with a funny story.
معنی فارسی کلمه embrighten
:
به معنای روشنتر کردن یا شادابتر کردن چیزی است.