معنی فارسی emerying

B1

سمباده زدن به معنای استفاده از ابزار سمباده برای صاف و نرم کردن سطح مواد، به ویژه چوب.

The act of polishing or smoothing a surface using emery cloth or paper.

example
معنی(example):

من چوب را سمباده می‌زنم تا صاف شود.

مثال:

I am emerying the wood to make it smooth.

معنی(example):

او بعد از ظهر را صرف سمباده زدن لبه‌های میز کرد.

مثال:

He spent the afternoon emerying the edges of the table.

معنی فارسی کلمه emerying

: معنی emerying به فارسی

سمباده زدن به معنای استفاده از ابزار سمباده برای صاف و نرم کردن سطح مواد، به ویژه چوب.