معنی فارسی emf

B1

میدان الکترومغناطیسی (EMF) به میدان‌های ایجاد شده توسط بارهای الکتریکی و مغناطیسی اطلاق می‌شود. این میدان‌ها می‌توانند بر روی فعالیت‌های الکتریکی در بدن تأثیر بگذارند.

Electromagnetic fields (EMF) are fields created by electric and magnetic charges, which can affect electrical activity in the body.

example
معنی(example):

EMF به معنای میدان‌های الکترومغناطیسی است.

مثال:

EMF stands for electromagnetic fields.

معنی(example):

دانشمندان EMF را برای مطالعه اثرات آن بر سلامت اندازه‌گیری می‌کنند.

مثال:

Scientists measure EMF to study its effects on health.

معنی فارسی کلمه emf

: معنی emf به فارسی

میدان الکترومغناطیسی (EMF) به میدان‌های ایجاد شده توسط بارهای الکتریکی و مغناطیسی اطلاق می‌شود. این میدان‌ها می‌توانند بر روی فعالیت‌های الکتریکی در بدن تأثیر بگذارند.