معنی فارسی emptily
B1به صورت خالی، به معنای بیاحساس یا بدون هدف.
In a manner that lacks substance, feeling, or purpose.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور خالی به دیوار خیره شد و در افکارش گم شده بود.
مثال:
He stared emptily at the wall, lost in thought.
معنی(example):
پس از خروج جمعیت، اتاق به طور خالی طنین انداز شد.
مثال:
The room echoed emptily after the crowd left.
معنی فارسی کلمه emptily
:
به صورت خالی، به معنای بیاحساس یا بدون هدف.