معنی فارسی emulsic

B2

ویژگی‌های مربوط به امولسیون و توانایی اجزای مختلف برای تشکیل یک امولسیون.

Pertaining to or having the properties of an emulsion.

example
معنی(example):

خواص امولسیک ماده امکان ترکیب آسان‌تر را فراهم کرد.

مثال:

The emulsic properties of the substance allowed for easier mixing.

معنی(example):

ما رفتار امولسیک روغن‌های مختلف را در آزمایش‌مان آزمایش کردیم.

مثال:

We tested the emulsic behavior of different oils in our experiment.

معنی فارسی کلمه emulsic

: معنی emulsic به فارسی

ویژگی‌های مربوط به امولسیون و توانایی اجزای مختلف برای تشکیل یک امولسیون.