معنی فارسی encephalic
B2مغزی، مربوط به مغز یا ساختارهای مرتبط به آن است.
Relating to the brain.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of or relating to the encephalon
example
معنی(example):
عملکردهای مغزی برای بقا حیاتی هستند.
مثال:
Encephalic functions are crucial for survival.
معنی(example):
آسیب مغزی میتواند بر بسیاری از عملکردهای بدن تأثیر بگذارد.
مثال:
An encephalic injury can affect many body functions.
معنی فارسی کلمه encephalic
:
مغزی، مربوط به مغز یا ساختارهای مرتبط به آن است.