معنی فارسی encodement

B1

فرآیند تبدیل اطلاعات به یک فرمت قابل استفاده و قابل شناسایی.

The act or process of encoding, especially data.

example
معنی(example):

کدگذاری داده‌ها برای امنیت آن بسیار مهم بود.

مثال:

The encodement of the data was crucial for its security.

معنی(example):

ما فرآیند کدگذاری را بررسی کردیم تا از یکپارچگی داده‌ها اطمینان حاصل کنیم.

مثال:

We studied the encodement process to ensure data integrity.

معنی فارسی کلمه encodement

: معنی encodement به فارسی

فرآیند تبدیل اطلاعات به یک فرمت قابل استفاده و قابل شناسایی.