معنی فارسی encomiastical

C1

ستایش‌کننده، مرتبط با تمجید و تحسین در متون رسمی و ادبی.

Relating to or characterized by praise or commendation.

example
معنی(example):

بررسی ستایش‌آمیز کار آخر هنرمند را تحسین کرد.

مثال:

The encomiastical review praised the artist's latest work.

معنی(example):

به روشی ستایش‌آمیز، منتقدان فیلم جدید را تحسین کردند.

مثال:

In an encomiastical manner, the critics lauded the new film.

معنی فارسی کلمه encomiastical

: معنی encomiastical به فارسی

ستایش‌کننده، مرتبط با تمجید و تحسین در متون رسمی و ادبی.