معنی فارسی enculturating

B2

فرآیند انتقال ارزش‌ها، رفتارها، و هنجارهای فرهنگی به افراد، به‌ویژه در سنین جوانی.

The process of transmitting cultural values, behaviors, and norms to individuals, especially in their youth.

example
معنی(example):

فرهنگ‌سازی ذهن‌های جوان برای یک جامعه سالم ضروری است.

مثال:

Enculturating young minds is essential for a healthy society.

معنی(example):

ما بر فرهنگ‌سازی دانش‌آموزانمان برای قدردانی از فرهنگ‌های متنوع تمرکز می‌کنیم.

مثال:

We focus on enculturating our students to appreciate diverse cultures.

معنی فارسی کلمه enculturating

: معنی enculturating به فارسی

فرآیند انتقال ارزش‌ها، رفتارها، و هنجارهای فرهنگی به افراد، به‌ویژه در سنین جوانی.