معنی فارسی encyclopaedian
C1سبک یا شخصیت کسی که اطلاعات بسیار جامعی در زمینههای مختلف دارد.
Pertaining to a person possessing or resembling an encyclopedia in knowledge.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به خاطر حافظه دائرهالمعارفی اش از حقایق تاریخی شناخته شده بود.
مثال:
He was known for his encyclopaedian memory of historical facts.
معنی(example):
سبک نوشتن دائرهالمعارفی او بسیاری از خوانندگان را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
The encyclopaedian style of his writing impressed many readers.
معنی فارسی کلمه encyclopaedian
:
سبک یا شخصیت کسی که اطلاعات بسیار جامعی در زمینههای مختلف دارد.