معنی فارسی endeavoured

B1

تلاش کرده، به معنای کوشش برای انجام دادن یا دستیابی به چیزی.

Tried hard to do or achieve something.

example
معنی(example):

او تلاش کرد که هر سال مهارت‌های جدیدی بیاموزد.

مثال:

She endeavoured to learn new skills each year.

معنی(example):

او تلاش کرد تا موعد مقرر برای پروژه را رعایت کند.

مثال:

He endeavoured to meet the deadline for the project.

معنی فارسی کلمه endeavoured

: معنی endeavoured به فارسی

تلاش کرده، به معنای کوشش برای انجام دادن یا دستیابی به چیزی.