معنی فارسی enfranchises
B2حقای دادن یا اعطای حق رأی به افراد، بهویژه در مورد انتخابها.
To grant the right to vote to a group or individual.
- verb
verb
معنی(verb):
To grant the franchise to an entity, specifically:
example
معنی(example):
قانون به تمامی شهروندان حق رأی در انتخابات را میدهد.
مثال:
The law enfranchises all citizens to vote in elections.
معنی(example):
اصلاحات جدید گروههای قبلاً از حقوق شهروندی محروم را شامل میشود.
مثال:
New reforms enfranchises previously excluded groups.
معنی فارسی کلمه enfranchises
:
حقای دادن یا اعطای حق رأی به افراد، بهویژه در مورد انتخابها.