معنی فارسی engarble
B1به حالتی که فهم مطلب را دشوار و گیجکننده میکند.
To make something confusing or difficult to understand.
- VERB
example
معنی(example):
متن خیلی پیچیده بود و به نظر میرسید که خوانندگان را گیج میکند.
مثال:
The text was too complex and seemed to engarble readers.
معنی(example):
توضیحات او به آسانی میتواند کسی را که با موضوع ناآشنا است گنگ کند.
مثال:
His explanation could easily engarble someone unfamiliar with the topic.
معنی فارسی کلمه engarble
:
به حالتی که فهم مطلب را دشوار و گیجکننده میکند.