معنی فارسی engrainedly
B1به معنای داشتن ویژگیای عمیق و ریشهدار در شخص یا چیزی است.
In a manner that is firmly established and difficult to change, often referring to deep-seated characteristics.
- ADVERB
example
معنی(example):
او معتقد بود که مهربانی باید بهطور عمیق بخشی از طبیعت ما باشد.
مثال:
She believed that kindness should be engrainedly part of our nature.
معنی(example):
او بهطور عمیق درباره ارزشهایی که با آنها بزرگ شده صحبت کرد.
مثال:
He spoke engrainedly about the values he was raised with.
معنی فارسی کلمه engrainedly
:
به معنای داشتن ویژگیای عمیق و ریشهدار در شخص یا چیزی است.