معنی فارسی enisle
B1انزوا، احساس جدا بودن یا از دست دادن ارتباط با جامعه یا دنیا.
To isolate someone or something in a way that separates them from the rest.
- verb
verb
معنی(verb):
To make into an island.
معنی(verb):
(by extension) To isolate.
example
معنی(example):
آنها در جامعه کوچک خود احساس انزوا داشتند، از دنیای بیرون جدا بودند.
مثال:
They felt enisled in their small community, isolated from the outside world.
معنی(example):
مدت طولانی انزوا سبب ایجاد احساس تنهایی می‌شود.
مثال:
Being enisled for too long can lead to feelings of loneliness.
معنی فارسی کلمه enisle
:
انزوا، احساس جدا بودن یا از دست دادن ارتباط با جامعه یا دنیا.
