معنی فارسی enjoyingly
B1به صورت لذتبخش و با خوشحالی انجام دادن کارها.
In a manner that is enjoyable or pleasurable.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با شادی در مورد تعطیلاتش صحبت کرد.
مثال:
She spoke enjoyingly about her vacation.
معنی(example):
آنها در طول پیکنیک بهطور سرگرمکنندهای تعامل دارند.
مثال:
They interact enjoyingly during the picnic.
معنی فارسی کلمه enjoyingly
:
به صورت لذتبخش و با خوشحالی انجام دادن کارها.