معنی فارسی enlacing
B1پیچیدن یا در هم آمیختن، به ویژه برای نشان دادن ارتباط نزدیک و محترم بین اشیا.
To entwine or interlace, especially to show a close and respectful connection between objects.
- verb
verb
معنی(verb):
To bind or encircle with lace, or as with lace
معنی(verb):
(by extension) To entangle.
example
معنی(example):
ساقهها به دور درخت قدیمی در حال پیچیدن بودند.
مثال:
The vines were enlacing around the old tree.
معنی(example):
کار هنرمند با سبکهای هنری مختلف در هم تنیده بود.
مثال:
The artist's work was enlacing various art styles.
معنی فارسی کلمه enlacing
:
پیچیدن یا در هم آمیختن، به ویژه برای نشان دادن ارتباط نزدیک و محترم بین اشیا.