معنی فارسی enlightenment
B2 /-laɪtmənt/روشنگری، حالتی که فرد به درک عمیق‌تری از حقیقت، وجود یا محیط خود می‌رسد و معمولاً با دانش و آگاهی همراه است.
The state of gaining spiritual insight or an understanding of the truth.
- noun
noun
معنی(noun):
An act of enlightening, or the state of being enlightened or instructed.
معنی(noun):
A concept in spirituality, philosophy and psychology related to achieving clarity of perception, reason and knowledge.
example
معنی(example):
او از طریق مدیتیشن روشنگری را پیدا کرد.
مثال:
She found enlightenment through meditation.
معنی(example):
عصر روشنگری تغییرات بسیاری را به جامعه آورد.
مثال:
The Age of Enlightenment brought many changes to society.
معنی فارسی کلمه enlightenment
:
روشنگری، حالتی که فرد به درک عمیق‌تری از حقیقت، وجود یا محیط خود می‌رسد و معمولاً با دانش و آگاهی همراه است.
