معنی فارسی ennoblingly
B1به شیوهای که موجب افزایش شرافت یا ارزش کسی باشد.
In a manner that elevates someone's honor or value.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور نیکوکارانه در مورد اهمیت آموزش صحبت کرد.
مثال:
She spoke ennoblingly about the importance of education.
معنی(example):
نویسنده به طور نیکوکارانه نوشت و خوانندگان را برای رسیدن به بزرگی تشویق کرد.
مثال:
The author wrote ennoblingly, inspiring readers to strive for greatness.
معنی فارسی کلمه ennoblingly
:
به شیوهای که موجب افزایش شرافت یا ارزش کسی باشد.