معنی فارسی enplaning

B1

فرآیند سوار کردن، عمل قرار دادن افراد یا بار در یک هواپیما.

The act of boarding or loading onto an aircraft.

verb
معنی(verb):

To board an airplane

example
معنی(example):

سوار کردن از ساعت ۳ بعد از ظهر به طور دقیق آغاز شد.

مثال:

Enplaning began promptly at 3 PM.

معنی(example):

فرآیند سوار کردن می‌تواند چندین ساعت طول بکشد.

مثال:

The enplaning process can take several hours.

معنی فارسی کلمه enplaning

: معنی enplaning به فارسی

فرآیند سوار کردن، عمل قرار دادن افراد یا بار در یک هواپیما.