معنی فارسی enrapturedly

B1

با حالت مسحور، به طور عمیق و جامع شیفته چیزی بودن.

In a state of deep enchantment or captivation.

example
معنی(example):

او با مسحورشدگی به موسیقی گوش می‌داد و کاملاً در آن غرق شده بود.

مثال:

She listened enrapturedly to the music, completely lost in it.

معنی(example):

آنها با مسحورشدگی غروب را تماشا کردند و تمام مشکلات خود را فراموش کردند.

مثال:

They watched the sunset enrapturedly, forgetting all their troubles.

معنی فارسی کلمه enrapturedly

: معنی enrapturedly به فارسی

با حالت مسحور، به طور عمیق و جامع شیفته چیزی بودن.